1) این مدت مشغول تغییر محل و اسباب کشی بودیم! یک علت کم پیداییم هم اینه که هنوز تو محل جدید اینرنت ندارم! چیز جالبی که در محل جدید اقامتم دیدم؛ یک فحش آبدار فارسی روی در آسانسور طبقه ما حک شده (توجه کنید نوشته نشده؛ حک شده!)؛ البته با حروف انگلیسی! فکر کنم یکی از بروبچز ایرانی فحش رو به یک خارجی یاد داده و اونم به این شکل ابراز احساس کرده! خلاصه خواستم بگم هر روز صبح بین خواب و بیداری وقتی دارم سوار آسانسور می‌شم که برم دانشگاه اینجوری کاملا خواب از سرم می‌پره! ایرانی‌ها خیلی باحالن نه؟ خواستم از فحشه عکس بگیرم ولی خیلی آبداره؛ می‌ترسم این یکی دو تا دوستی که وبلاگم رو می‌خونن هم اینجوری دیگه اینورها نیان!

2) دیروز در سی ان ان برنامه کوتاهی بود راجع به تیم افغانستان که با دو زن در این المپیک شرکت کرده؛ یکی در جودو و دیگری در دومیدانی! جالبه نه؟ اینم افغانستان بعد از طالبان!

3) محمود میران کشتی‌گیر خوب بالای صد کیلو رفته به نیمه نهایی؛امیدوارم که ببره و بتونه به فینال برسه ولی خوبیش اینه که حداقل یک مدال برنز برده. برای محمود آرزوی موفقیت می‌کنم؛ خیلی ورزشکار با اخلاق و خوبیه. امیدوارم که طلا بگیره.

4) از وقتی که ویندوزم به همون علتی که در چند پست قبل گفته بودم مشکل پیدا کرده وبلاگ بانو رو نمی‌تونم با اینترنت اکسپلورر ببینم (با نت اسکیپ هم نمی‌تونم کامنت بذارم) پس اینجا به بانو می‌گم که به قولم وفا می‌کنم!

5) بچه‌ها یک فایل فلش خیلی خنده‌دار در لینک‌دونی گذاشتم! آموزش زبان انگلیسی برای دوستانی که مشکل الفبای انگلیسی دارند! فقط بگم شوخی جنسی داره که گله نکنید!

6) بحث میراسماعیلی و المپیک هنوز هم در فانوس ادامه داره! سینا مطلبی هم مطلب خوبی در این مورد نوشته بود که در لینکدونی فانوس لینکش هست.

اینهم یک جوک دوبله نشده که خیلی کوتاه نیست؛ ولی ارزش خوندنش رو داره:

A man was sitting at a bar enjoying an after-work cocktail when an exceptionally gorgeous and sexy young woman entered. She was so striking that the man could not take his eyes away from her. The young woman noticed his overly-attentive stare and walked directly toward him. Before he could offer his apologies for being so rude, the young woman said to him, 'I'll do anything, absolutely anything, that you want me to do, no matter how kinky, for $100 on one condition.' Flabbergasted, the man asked what the condition was. The young woman replied, 'You have to tell me what you want me to do in just three words.' The man considered her proposition for a moment, withdrew his wallet from his pocket & slowly counted out five $20 bills, which he pressed into the young woman's hand. He looked deeply into her eyes he slowly, meaningfully said, 'Paint my house.'

Permanent Link □ نوشته شده در ساعت 2:23 PM توسط fa