پر کن پیاله را کین جام آتشین ... دیری است ره به حال خرابم نمی‌برد...

خیلی وقت بود که اینجا رو آپدیت نکرده بودم! تو این مدت البته چند تا پست تو فانوس گذاشتم و خیلی هم بدون نوشتن نبودم!
راجع به بازی فوتبال تیم ملی و اردن که چه خون به جیگر هممون کرد خواستم زودتر بنویسم ولی فرصت نشد! خیلی خوشم اومد اصلا دوست ندارم از تیم‌های عرب شکست بخوریم! بدتر از همه اینکه با همه تلاش برای دیدن بازی از طریق اینترنت از سایت تلویزیون لاریغامی و صدای لاریغامی آخر نشد بازی رو ببینم یا گزارشش رو بشنوم. می‌گفت که سرورشون ظرفیت نداره! آخه اینا هم تنها فرصتی که مشتری اینترنتی داشته باشن همین بازی‌های فوتباله که معمولا اون موقع هم سرورشون منفجر می‌شه! بازم گلی به جمال سایت ایران اسپورتس که بازی رو تقریبا همزمان گزارش می‌کردند (به صورت تکست). کلی حال کردم گلها رو هم بعدا از طریق همون ایران اسپورتس دیدم! امیدوارم که اینبار بچه‌ها به جام جهانی برسن!
یک کم این مدت بیزی (باز هم مطابق معمول بر وزن دیزی!) هستم! امیدوارم که فرصت نوشتن بیشتری پیدا کنم!

حسن ختام این پست هم دو تا جوک دوبله نشده دومی حدود 5/18 ساله است! ؛)

A robber broke into the police station and stole all the toilet seats, and the police didn't have anything to go on.

There was this couple who had been married for 50 years. They were sitting at the breakfast table one morning when the old gentleman said to his wife, "Just think, honey, we've been married for 50 years." "Yeah," she replied, "Just think, fifty years ago we were sitting here at this breakfast table together." "I know," the old man said, "We were probably sitting here naked as jaybirds fifty years ago." "Well," Granny snickered, "What do you say........ Should we get naked?" And so they stripped to the buff and sat down at the table. "You know, honey," the little old lady breathlessly replied, "My nipples are as hot for you today as they were fifty years ago!" "I wouldn't be surprised," replied Gramps. "One's in your coffee and the other is in your oatmeal!!!"

Permanent Link □ نوشته شده در ساعت 1:07 AM توسط fa